رویاهایم در لبنان

#زهرا_میرزائی

#لبنان را دوست دارم. کاش قبل از مرگم یکبار لبنان بروم. لبنان برای من حال و هوای شهید چمران را دارد... شهید چمران سالهای زیادی آنجا بود؛ مبارزه کرد و برای یتیمانِ آنجا پدری کرد...

چشمانم را می بندم و خودم را در لبنان، کنار #شهید_چمران حس می کنم! با هم کنار ساحل قدم می زنیم، نسیم ملایمی می وزد و می خواهد چادرم را با خود ببرد اما من محکم آنرا گرفته ام، شهید چمران می گوید: همیشه مراقب #حجابت باش... عاشق لباس های #چریکی شهید چمران هستم... از سنگریزه های کنار ساحل برداشته و به موج های دریا پرت می کنیم! سنگها داخل امواج گم می شوند و شهید چمران به من می گوید: تو نباید مثل این سنگریزه ها باشی! باید آنچنان #محکم باشی که موج های سهمگینِ مشکلات نتواند بر تو غلبه کند و تو نباید بشکنی و خم شوی... باید یک #چریک_استوار باشی... و من غرق در تماشای محبوب قلبم هستم و حرفهایش را در ذهن و قلبم ثبت می کنم تا شاگرد خوبی برایش باشم...

چشمانم را باز می کنم و لبخند از لبانم محو می شود چون دیگر شهید چمرانم را ندارم، دوست دارم همچنان در این رویای شیرین بمانم و حضور شهید چمران را حس کنم...

من حتماً روزی لبنان خواهم آمد و در کنار ساحل به یاد شهید چمران قدم خواهم زد و درس هایش را مرور خواهم کرد و او حتماً از آسمان نظاره گر این #عاشق_دلسوخته خواهد بود...

آن دم که با تو باشم یک سال هست روزی

وان دم که بی تو باشم یک لحظه هست سالی

چون من خیال رویت جانا به خواب بینم

کز خواب می‌نبیند چشمم بجز خیالی

رحم آر بر دل من کز مهر روی خوبت

شد شخص ناتوانم باریک چون هلالی

https://t.me/bigharareparvaaz/1357

https://t.me/bigharareparvaaz/10351